یه روز میرم ایتالیا ،
نه به خاطر ونیز و برج پیزا ،
فقط و فقط به خاطر دیدن روی گل « حمید معصومی نژاد »
خبرنگار اعزامی جمهوری اسلامی ایران ، رُرررررررمم !!
امروز سوار تاکسی شدم
راننده صد تومنی نداشت بقیه کرایه م رو بده ، گفت : « به جاش در رو محکم ببند »
همیشه دوست داشتم دلاوری باشم از سلفچگان ،
با قدرت و غیرت ایرانی به پاهای بیدار حریف برسم و
سالن کشتی رو به غوغاکده ای تبدیل کنم ... !!
خدای عزیزم
وقتی دیشب گفتم « زندگی از این بدتر نمیشه » ،
این جمله یک نق زدن معمولی بود نه یک دعوت به مبارزه و چالش !!
خدایا این شادی رو از من نگیر
شیدا و مهسا و یاسمنم همینطور ...
یه نگین هم هست خیلی خوشکله
محل نمیده ، یه کاری کن اونم جور شه ؛ دمت گرم !!
مامانم میگه :
بذار پشه خونتو بخوره سنگین شه بکشیمش ، شب نیاد داداشتو نیش بزنه !!
من مامان واقعیمو می خوام
بذار پشه خونتو بخوره سنگین شه بکشیمش ، شب نیاد داداشتو نیش بزنه !!
من مامان واقعیمو می خوام
پشمک خریدم روش نوشته :
تولیدی حاجی خلیفه ، حاجی علی و حاجی حسن
وجدانأ راضی نبودم این همه حاجی تو زحمت بیوفتن واسه پشمک !!
وجدانأ راضی نبودم این همه حاجی تو زحمت بیوفتن واسه پشمک !!
اینقدر که مامان و بابام سر ریختن نمک توی غذا اختلاف دارن
ایران و غرب سر پرونده هسته ای ندارن
هر وقت داشتی بازی رو می باختی یه لبخند کوچیک بزن
تا حریفت به بردش شک کنه
توی خونه‌های دانشجویی
همیشه ظرف ها رو قبل از غذا خوردن میشورن نه بعد از غذا
ﺑﺎﺑﺎم همیشه ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﺸﺎم ﻣﯿﺨﻮﻧﻪ ﭼﻪ ﮔﻨﺪﯼ ﺯﺩم
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﻮﻝ توجیبی می خوام ، ﺑﻪ هزار و یک ﺯﺑﻮﻥ ﺯﻧﺪﻩ ﯼ
ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻢ ﺑﮕم ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧمیشه
یه نصیحت : همیشه مراقب جفتک اونایی که خر فرضشون میکردی ، باش
شخصی می خواست بهلول رو مسخره کنه ، به او گفت :
دیروز از دور تو رو دیدم که نشسته ای ، فکر کردم الاغیست که در کوچه نشسته
بهلول هم جواب داد :
من هم که از دور تو را دیدم فکر کردم آدمی هستی که به طرف من می آیی
ایران و غرب سر پرونده هسته ای ندارن
هر وقت داشتی بازی رو می باختی یه لبخند کوچیک بزن
تا حریفت به بردش شک کنه
توی خونه‌های دانشجویی
همیشه ظرف ها رو قبل از غذا خوردن میشورن نه بعد از غذا
ﺑﺎﺑﺎم همیشه ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﺸﺎم ﻣﯿﺨﻮﻧﻪ ﭼﻪ ﮔﻨﺪﯼ ﺯﺩم
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﻮﻝ توجیبی می خوام ، ﺑﻪ هزار و یک ﺯﺑﻮﻥ ﺯﻧﺪﻩ ﯼ
ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻢ ﺑﮕم ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧمیشه
یه نصیحت : همیشه مراقب جفتک اونایی که خر فرضشون میکردی ، باش
شخصی می خواست بهلول رو مسخره کنه ، به او گفت :
دیروز از دور تو رو دیدم که نشسته ای ، فکر کردم الاغیست که در کوچه نشسته
بهلول هم جواب داد :
من هم که از دور تو را دیدم فکر کردم آدمی هستی که به طرف من می آیی
وقتی می میرید ، نمی فهمید که مرده اید
تحملش فقط برای دیگران سخت است ،
این دقیقأ مشابه زمانیست که بی شعور هستید
من چشمم به دوربین مداربسته های مغازه ها که می افته
ناخودآگاه حرکاتم مشکوک میشه ، شما چی ؟
هرچی بیشتر آهنگ داشته باشی ، بیشتر نمیدونی چی گوش کنی
بابای من وقتی گوشیش زنگ میخوره طوری رفتار میکنه
که انگار تا الان همچین چیزی ندیده !!
همینکه موقع ثبت نام تو سایت ها ، برای فیلد سال تولد
باید کلی اسکرول کنی تا به سال تولدت برسی ، نشون میده چقد پیر شدی
یه دفعه تو هوای برفی یه دختره رو رو تو خیابون سوار کردم
آخرش بهم گفت :
مرسی که بجای شماره بهم امنیت دادی ... !!
منم گفتم : شماره چیه خانم ، کرایه ت میشه پنج تومن
کاش من سه تا بودم
یکی رو میفرستادم دانشگاه ، یکیم سر کار ، خودمم تو خونه می خوابیدم
گاهى اینقدر رو دور بدبیارى هستى که اگه بى حرکت هم یه جا بشینى
ممکنه میز همینجورى بلند بشه بیاد پایه ش رو محکم بزنه به انگشت پات
و برگرده سر جاش ، باور کنید !!
رفتم دکتر میگم مفاصل دست راستم درد میکنه
میگه : وی چت رو از روی گوشیت آن اینستال کن !!
در این اثنایی که شما این اس ام اس رو خوندین
بیل گیتس خدا هزار دلار زد به جیب !! نخونید
همه بدبختیامون مال خودمونه ها ، به شادی که می رسیم میگن بیاین قسمت کنیم !!
یه یخچال نو خریدیم ، یخچال قدیمیه رو گذاشتیم دم در و روش نوشتیم :
رایگان ، هر کسی خواست ببره
هر روز می اومدیم می دیدیم یخچال سر جاشه
بعد دو سه روز روی یخچال نوشتیم : برای فروش ، 50 هزار تومان
فردا صبحش اومدیم دیدیم یخچال رو دزدیدن !!
هاردی : می خوام ازدواج کنم
لورل : با کی ؟
هاردی : معلوم دیگه ، با یه زن. مگه تو کسی رو دیدی که با یه مرد ازدواج کنه ؟
لورل : آره
هاردی : کی ؟
لورل : خواهرم ... !!
پیرمردی سه فرزند داشت ، روزی فرزندانش را جمع کرد و به هر کدام چوبی داد که شکستند ؛
بیل داد ، شکستند ؛ تیرآهن 18 داد ، شکستند ... !!
پیرمردگفت : آدم باشین ، مسخره بازی درنیارین می خوام نصیحتتون کنم
وسایل تیراندازی با کمان : 4 میلیون
وسایل اسکی : 3 میلیون
وسایل کوهنوردی : 2 میلیون
دوچرخه : یک میلیون
حداقل هزینه برای خرید هر یک از وسایل ورزشی 800 هزار تومان
قلیون : 5 هزار تومان
بعد میگن چرا قلیون می کشی ؟!!
من بچه که بودم تا هر کاری می کردم تمام اعضای فامیل می گفتن تو به ما رفتی
اما الان که بزرگ شدم ، هیچکدوم مسئولیت حرفی که زدن رو به عهده نمی گیرن ؛
مرتبأ می پرسن تو به کی رفتی ؟!!
پشت چراغ قرمز ، یه دختره دستش تو دماغش بود
بهش گفتم : خانوم تو اون یکیه !
گفت : اگه خوش شانس باشی تو همینم پیدا میشه !
پشت بسته ساقه طلایی نوشته :
حتمأ همراه چای یا نوشیدنی مصرف شود ، احتمال خفگی وجود دارد !!
باید روی بسته های خوراکی ، بجای اینکه بنویسن
« از اینجا باز شود »
بنویسن : اگه تونستی از اینجا باز کن !!
امروز سر جلسه امتحان ، از پنج سؤال استاد ،
زیر دوتاش کامنت گذاشتم و سه تای دیگه رو هم فقط لایک کردم
کار دیگه ایی از دستم بر نمی اومد ... !!
هر وقت شارژ ایرانسل می گیرم ، چشمم به اعدادش که میفته
یاد رتبه ام توی کنکور می افتم و بغض گلومو می گیره
نصف ایرانیا گوگل رو واسه جستجوی مطالبشون باز میکنن
و نصف دیگه هم واسه اینکه ببینن اینترنتشون وصله یا نه ؟
خیلی کَیف میده به یکی بگی وایسا ازت عکس بگیرم ،
بعد ازش فیلم بگیری
عین منگلها نگات می کنه ... !!
باور کنید جدی میگم ، یکبار امتحان کنید
دقت کردین داره کم کم تعداد خواننده های ایران ،
از تعداد شنونده ها بیشتر میشه ؟!!
دیگه تا چند سال دیگه باید توی سایت های موزیک ،
اسم شنونده ها جدید رو بزارن ... !!
پسر داییم هشت سالشه ، استاتوس گذاشته :
کسی فرکانس جدید نشنال جئوگرافیک رو نداره ؟
من تا ده سالگی جلوی پنکه صدای اورانگتون در میاوردم ،
اطرافیانم تشویقم می کردن
سر جلسه امتحان نشستی ، هرچی توی کلته روی برگه خالی می کنی ،
آخرش نصف صفحه هم پر نمیشه
بعد یه نفر بلند میشه و می گه :
آقا یه برگه دیگه بدین ، جا ندارم ... !!
یعنی اون لحظه می خوای صندلی رو از پهنا ته تهش بکنی توی حلقش
گاهی احساس می کنم روی دست خدا موندم ،
خسته شده از دستم ، نمی دونه باهام چیکار کنه
نمی دونم چه سریه که موقع خوردن چای ،
خیره شدن به یه نقطه ، لذت نوشیدنش رو دو برابر می کنه
لذتی که توی باز و بسته کردن درِ باتریِ کنترل تلویزیون
موقعِ تماشای تلویزیون هست ، توی تماشای خود تلویزیون نیست
یه بار نشد بریم تو صف عابر بانک ، کند ذهن ترین آدم خاورمیانه جلوی ما نباشه
شناگر ایران بین هشت نفر شیشم شده ،
بعد مربی شنای ایران میگه : فراتر از حد انتظار ما ظاهر شده !!
لامصب انتظار داشته یارو غرق بشه
یارو آخر عمری بچه هاشو جمع کرد براشون وصیت کنه ،
گفت : فرزندانم باهم متحید باشین چون یک دست صدا نداره
بعد بچه هاش همه بشکن زدن !!
هیچی دیگه ، یارو ضایع شد آخر عمری
این پدر مادرایی که کل روز دخترشونو ول میکنن به امان خدا ،
بعد گیر میدن که شب باید حتمأ خونه باشی ؛
همیشه برام سؤاله که
جرا فکر میکنن فقط شب ها اتفاق میفته ، مگه روزها ملت عقیمن ؟!!
توی پاساژ راه میرفتم که یهو خوردم به یه نفر و افتاد زمین ،
سریع رفتم بلندش کنم و گفتم واقعأ عذرخواهی میکنم
وقتی دستشو گرفتم ، دیدم طرف از این مجسمه های مانکنیه ،
اطرافمو که نگاه کردم دیدم یه یارو داره بهم نگاه میکنه
و یه لبخند تمسخرآمیز هم رو لباشه ،
بهش گفتم : چیه ، خنده داره مگه ، من فکر کردم آدمه ؟
یارو چیزی نگفت ؛
خوب که دقت کردم دیدم اونم یه مانکن دیگه ست !!
اصن یه وضعی ...
من آخرش باید بالاخره مچ هندزفریم رو در حالی که داره خودشو گره میزنه ، بگیرم
یارو می ره سمعک بخره ،
فروشنده می گه : همه جورشو داریم از هزار تومنی تا یک میلیون تومنی
طرف می پرسه : هزار تومنی اش چطوری کار می کنه ؟
فروشنده می گه :
این اصلأ کار نمی کنه ، فقط مردم با دیدنش بلندتر حرف می زنن
بالاخره یه روزی می رسه که مامانت می گه :
درس خوبه به شرطی که به فیس بوکت لطمه نزنه !!
ترسناک ترین سؤال :
آخرین نفر ، کی دستشویی رفته ؟
از لقمان پرسیدن فندک داری ؟
گفت : از بی ادبان !!
طفلک این اواخر شرطی شده بود ، من از شما معذرت می خوام
همیشه وقتی آیفون خونه زنگ می زنه
بابام به جای اینکه جواب آیفونو بده منو نگاه می کنه و می گه : کیه ؟!!
یکی از اتفاق های مسخره اینه که
یکی از آشناها رو جایی ببینی و باهاش سلام و احوالپرسی کنی
و بعد از جدا شدن ، سه دقیقه بعد دوباره اونو ببینی ...
اونوقت فقط خنده نثار هم می کنین
فکرشو بکنین موقع آمپول زدن ، عطسه تون بگیره !!
هر جا سیفون می بینم دوس دارم درشو از بالا باز کنم ،
شاید یه نفر برام اسلحه گذاشته باشه توش !!
به مامانم گفتم تولدت چی دوست داری برات بگیریم ؟
گفت سلامتی تو برام بهترین هدیه تولده. ماکروفر
خیلی دلم می خواد
اون کسی که اسکناس پاره رو با چسب برق می چسبونه ببینم
مایع ظرفشویی خریدیم عکس گلابی روشه ، بوی موزه می ده !!
مطمئنم منظورشون از اون گلابیا منِ مصرف کننده ام
میگن توی جهنم ترتیب روزها اینجوریه :
شنبه ، عصر جمعه ، دوشنبه ، عصر جمعه ،
عصر سیزده بدر ، 31 شهریور ، عصر جمعه ، ...
داشتیمم آبگوشت می خوردیم ،
گوش کوبُ گرفتم دستم و زدم به تیریپ خاطره های کودکی
به بچه خواهرم میگم : دایی جون این گوش کوب سنش از منم بیشتره
مادرم از اون ور میگه : فایدشم همین طور ... !!
رفیق دوران مهد کودکم نه تنها ازدواج کرد بلکه طلاق هم گرفت ،
من هنوزم دارم پاندای کنگ فوکار رو دانلود می کنم !!
فقط تو ایرانه که موقع سبقت از ماشین جلویی ،
تمام سرنشینان دو ماشین همدیگه رو نگاه میکنن !!
نمی دونم چه صیغه ایه !!
تا میای توبه کنی ، موقعیت یه گناه تپل فراهم میشه
عدم امنیت یعنی
توی یه توالت باشی که فاصله سنگ توالتش تا در ورودی ، بیش از یک متر باشه ،
درش هم قفل نداشته باشه و رو به بیرون باز بشه ،
همش باید نیم خیز و آماده ، مثل خط شروع دوی سرعت ، حالت بگیری
هر روز می اومدیم می دیدیم یخچال سر جاشه
بعد دو سه روز روی یخچال نوشتیم : برای فروش ، 50 هزار تومان
فردا صبحش اومدیم دیدیم یخچال رو دزدیدن !!
هاردی : می خوام ازدواج کنم
لورل : با کی ؟
هاردی : معلوم دیگه ، با یه زن. مگه تو کسی رو دیدی که با یه مرد ازدواج کنه ؟
لورل : آره
هاردی : کی ؟
لورل : خواهرم ... !!
پیرمردی سه فرزند داشت ، روزی فرزندانش را جمع کرد و به هر کدام چوبی داد که شکستند ؛
بیل داد ، شکستند ؛ تیرآهن 18 داد ، شکستند ... !!
پیرمردگفت : آدم باشین ، مسخره بازی درنیارین می خوام نصیحتتون کنم
وسایل تیراندازی با کمان : 4 میلیون
وسایل اسکی : 3 میلیون
وسایل کوهنوردی : 2 میلیون
دوچرخه : یک میلیون
حداقل هزینه برای خرید هر یک از وسایل ورزشی 800 هزار تومان
قلیون : 5 هزار تومان
بعد میگن چرا قلیون می کشی ؟!!
من بچه که بودم تا هر کاری می کردم تمام اعضای فامیل می گفتن تو به ما رفتی
اما الان که بزرگ شدم ، هیچکدوم مسئولیت حرفی که زدن رو به عهده نمی گیرن ؛
مرتبأ می پرسن تو به کی رفتی ؟!!
پشت چراغ قرمز ، یه دختره دستش تو دماغش بود
بهش گفتم : خانوم تو اون یکیه !
گفت : اگه خوش شانس باشی تو همینم پیدا میشه !
پشت بسته ساقه طلایی نوشته :
حتمأ همراه چای یا نوشیدنی مصرف شود ، احتمال خفگی وجود دارد !!
باید روی بسته های خوراکی ، بجای اینکه بنویسن
« از اینجا باز شود »
بنویسن : اگه تونستی از اینجا باز کن !!
امروز سر جلسه امتحان ، از پنج سؤال استاد ،
زیر دوتاش کامنت گذاشتم و سه تای دیگه رو هم فقط لایک کردم
کار دیگه ایی از دستم بر نمی اومد ... !!
هر وقت شارژ ایرانسل می گیرم ، چشمم به اعدادش که میفته
یاد رتبه ام توی کنکور می افتم و بغض گلومو می گیره
نصف ایرانیا گوگل رو واسه جستجوی مطالبشون باز میکنن
و نصف دیگه هم واسه اینکه ببینن اینترنتشون وصله یا نه ؟
خیلی کَیف میده به یکی بگی وایسا ازت عکس بگیرم ،
بعد ازش فیلم بگیری
عین منگلها نگات می کنه ... !!
باور کنید جدی میگم ، یکبار امتحان کنید
دقت کردین داره کم کم تعداد خواننده های ایران ،
از تعداد شنونده ها بیشتر میشه ؟!!
دیگه تا چند سال دیگه باید توی سایت های موزیک ،
اسم شنونده ها جدید رو بزارن ... !!
پسر داییم هشت سالشه ، استاتوس گذاشته :
کسی فرکانس جدید نشنال جئوگرافیک رو نداره ؟
من تا ده سالگی جلوی پنکه صدای اورانگتون در میاوردم ،
اطرافیانم تشویقم می کردن
سر جلسه امتحان نشستی ، هرچی توی کلته روی برگه خالی می کنی ،
آخرش نصف صفحه هم پر نمیشه
بعد یه نفر بلند میشه و می گه :
آقا یه برگه دیگه بدین ، جا ندارم ... !!
یعنی اون لحظه می خوای صندلی رو از پهنا ته تهش بکنی توی حلقش
گاهی احساس می کنم روی دست خدا موندم ،
خسته شده از دستم ، نمی دونه باهام چیکار کنه
نمی دونم چه سریه که موقع خوردن چای ،
خیره شدن به یه نقطه ، لذت نوشیدنش رو دو برابر می کنه
لذتی که توی باز و بسته کردن درِ باتریِ کنترل تلویزیون
موقعِ تماشای تلویزیون هست ، توی تماشای خود تلویزیون نیست
یه بار نشد بریم تو صف عابر بانک ، کند ذهن ترین آدم خاورمیانه جلوی ما نباشه
شناگر ایران بین هشت نفر شیشم شده ،
بعد مربی شنای ایران میگه : فراتر از حد انتظار ما ظاهر شده !!
لامصب انتظار داشته یارو غرق بشه
یارو آخر عمری بچه هاشو جمع کرد براشون وصیت کنه ،
گفت : فرزندانم باهم متحید باشین چون یک دست صدا نداره
بعد بچه هاش همه بشکن زدن !!
هیچی دیگه ، یارو ضایع شد آخر عمری
این پدر مادرایی که کل روز دخترشونو ول میکنن به امان خدا ،
بعد گیر میدن که شب باید حتمأ خونه باشی ؛
همیشه برام سؤاله که
جرا فکر میکنن فقط شب ها اتفاق میفته ، مگه روزها ملت عقیمن ؟!!
توی پاساژ راه میرفتم که یهو خوردم به یه نفر و افتاد زمین ،
سریع رفتم بلندش کنم و گفتم واقعأ عذرخواهی میکنم
وقتی دستشو گرفتم ، دیدم طرف از این مجسمه های مانکنیه ،
اطرافمو که نگاه کردم دیدم یه یارو داره بهم نگاه میکنه
و یه لبخند تمسخرآمیز هم رو لباشه ،
بهش گفتم : چیه ، خنده داره مگه ، من فکر کردم آدمه ؟
یارو چیزی نگفت ؛
خوب که دقت کردم دیدم اونم یه مانکن دیگه ست !!
اصن یه وضعی ...
من آخرش باید بالاخره مچ هندزفریم رو در حالی که داره خودشو گره میزنه ، بگیرم
یارو می ره سمعک بخره ،
فروشنده می گه : همه جورشو داریم از هزار تومنی تا یک میلیون تومنی
طرف می پرسه : هزار تومنی اش چطوری کار می کنه ؟
فروشنده می گه :
این اصلأ کار نمی کنه ، فقط مردم با دیدنش بلندتر حرف می زنن
بالاخره یه روزی می رسه که مامانت می گه :
درس خوبه به شرطی که به فیس بوکت لطمه نزنه !!
ترسناک ترین سؤال :
آخرین نفر ، کی دستشویی رفته ؟
از لقمان پرسیدن فندک داری ؟
گفت : از بی ادبان !!
طفلک این اواخر شرطی شده بود ، من از شما معذرت می خوام
همیشه وقتی آیفون خونه زنگ می زنه
بابام به جای اینکه جواب آیفونو بده منو نگاه می کنه و می گه : کیه ؟!!
یکی از اتفاق های مسخره اینه که
یکی از آشناها رو جایی ببینی و باهاش سلام و احوالپرسی کنی
و بعد از جدا شدن ، سه دقیقه بعد دوباره اونو ببینی ...
اونوقت فقط خنده نثار هم می کنین
فکرشو بکنین موقع آمپول زدن ، عطسه تون بگیره !!
هر جا سیفون می بینم دوس دارم درشو از بالا باز کنم ،
شاید یه نفر برام اسلحه گذاشته باشه توش !!
به مامانم گفتم تولدت چی دوست داری برات بگیریم ؟
گفت سلامتی تو برام بهترین هدیه تولده. ماکروفر
خیلی دلم می خواد
اون کسی که اسکناس پاره رو با چسب برق می چسبونه ببینم
مایع ظرفشویی خریدیم عکس گلابی روشه ، بوی موزه می ده !!
مطمئنم منظورشون از اون گلابیا منِ مصرف کننده ام
میگن توی جهنم ترتیب روزها اینجوریه :
شنبه ، عصر جمعه ، دوشنبه ، عصر جمعه ،
عصر سیزده بدر ، 31 شهریور ، عصر جمعه ، ...
داشتیمم آبگوشت می خوردیم ،
گوش کوبُ گرفتم دستم و زدم به تیریپ خاطره های کودکی
به بچه خواهرم میگم : دایی جون این گوش کوب سنش از منم بیشتره
مادرم از اون ور میگه : فایدشم همین طور ... !!
رفیق دوران مهد کودکم نه تنها ازدواج کرد بلکه طلاق هم گرفت ،
من هنوزم دارم پاندای کنگ فوکار رو دانلود می کنم !!
فقط تو ایرانه که موقع سبقت از ماشین جلویی ،
تمام سرنشینان دو ماشین همدیگه رو نگاه میکنن !!
نمی دونم چه صیغه ایه !!
تا میای توبه کنی ، موقعیت یه گناه تپل فراهم میشه
عدم امنیت یعنی
توی یه توالت باشی که فاصله سنگ توالتش تا در ورودی ، بیش از یک متر باشه ،
درش هم قفل نداشته باشه و رو به بیرون باز بشه ،
همش باید نیم خیز و آماده ، مثل خط شروع دوی سرعت ، حالت بگیری
۞ لطفآ با نظرات ارزشمند خود ، مرا در توسعه وبلاگ یاری دهید ۞
